همسرم,خورشید من تنها از میان چشمان تو طلوع میکند
باورت میشود 14 سال گذشت, 14 سال از اولین نگاه گره خورده در هم, اولین دیدار, اولین حس ناب عاشقی چهارده سال گذشت و من و تو با هم قدکشیدیم, انتظار کشیدیم و به پای نهال کوچک عاشقی مان عشق پاشیدیم و محبت تا بزرگ شد این عشق, قد کشید, تنومند شد و ریشه دوانید در تار و پود وجودمان و یکی کرد مرا با تو و تو را با من, خاک کردیم من و من را پای همان نهال عاشقی و یکی شدیم با هم یک "ما" ی پررنگ من و تو 14 سال پیش ما شدیم و هرروز عاشق تر, هرروز بیتاب تر, هرروز شیفته تر برای خلوت دونفره مان , چقدر انتظار کشیدیم برای زیر یک سقف نفس کشیدن یادت هست؟؟؟؟ مرد من,ثانیه ثانیه این سالها من نشستم و تو خوشبختی را از آن بالا پاشی...
نویسنده :
مادر منتظر
13:26