همسرم,خورشید من تنها از میان چشمان تو طلوع میکند
باورت میشود 14 سال گذشت, 14 سال از اولین نگاه گره خورده در هم, اولین دیدار, اولین حس ناب عاشقی
چهارده سال گذشت و من و تو با هم قدکشیدیم, انتظار کشیدیم و به پای نهال کوچک عاشقی مان عشق پاشیدیم و محبت تا بزرگ شد این عشق, قد کشید, تنومند شد و ریشه دوانید در تار و پود وجودمان و یکی کرد مرا با تو و تو را با من, خاک کردیم من و من را پای همان نهال عاشقی و یکی شدیم با هم یک "ما" ی پررنگ
من و تو 14 سال پیش ما شدیم و هرروز عاشق تر, هرروز بیتاب تر, هرروز شیفته تر برای خلوت دونفره مان , چقدر انتظار کشیدیم برای زیر یک سقف نفس کشیدن یادت هست؟؟؟؟
مرد من,ثانیه ثانیه این سالها من نشستم و تو خوشبختی را از آن بالا پاشیدی روی سرم و من هرروز عاشق تر شدم و خوششبخت تر
نمیدانم این همه خوبی تو را چگونه سپاس گویم وقتی که یقین دارم تو خود خود خوبی هستی, تو برای من تا ابد قشنگترین لبخند خدایی که به من ارزانی داشته و من برای سپاس از این همه خوشبختی حقیرم خیلی حقیر
عشق من, می دانم که میدانی این روزها غایت آرزویم داشتن فرشته ایست از جنس تو, فرشته ای که ثمره ی این عشق ناب باشد چه دوس داشتنی میشود برای ما نه؟؟؟
گل من شرمنده ام بابت تمام بیقراری هایم و صبوریهایت, بابت تمام شکستنهایم و بند زدن هایت, بابت تمام آوار شدنهایم و تکیه گاه شدنهایت ,
شرمنده ام بابت تمام غصه هایی که از ترس اینکه نکند دل من بلرزد ته ته دلت چالشان کردی و به روی من فقط لبخند زدی و گفتی خدا بزرگ است, گفتی نکند دلت بلرزد, نکند غصه بخوری, گفتی شاید خدا بخواهد برای همیشه من و تو فقط من و تو باشیم بدون فرشته, گفتی تا ته ته دنیا با منی, تا ته ته دنیا
مرد مهربانم بدان که تا ابد شرمنده ی خوبیهایت هستم و تا همیشه خورشید من تنها از میان چشمان تو طلوع میکند و بس تا همیشه ...