هشت هفته مانده تا لمس بودنت
ماه مادر, پسر زیبای مادر, جان شیرینم سی و یک هفته را با هم پشت سرگذاشتیم, سی و یک هفته پر از روزای خوب و دور از هر ناخوشی و استرس و ناراحتی, تو چنان آرام میان بطنم آرمیده ای که من هیچ استرسی برای در آغوش کشیدنت نداشته و ندارم و تمام وجودم سرشار از اطمینانیست که خدایم در دلم کاشته و انتظار شیرینی که میدانم صحیخ و سالم در آغوش پر از انتظار من و پدر آرام خواهی گرفت
فقط هشت هفته دیگر را که بشماریم تو مهمان خانه سراسر عشقمان میشوی و چه زیبا میشود آن روز, روزی که تو بیایی صدای خنده و گریه هایت بپیچد در این خانه, چه روزی میشود آن روزززز
این روزها تمام زندگیمان شده ای, تمام حرف هایمان با تو شروع میشود و به تو ختم میشود, حس زیباییست حس داشتنت که با هیچ چیز دیگری قابل قیاس نیست, نه میشود مقایسه کرد و نه میشود توصیف کرد این حس زیبای داشتن تو را جان شیرینم
نازنینم تجربه ی این حس زیبا را برای تمام پدران و مادران منتظر آرزومندم تو هم برایشان دعا کن
آنجا که هستی به دوستان بازیگوشت بگو زودتر میهمان دلهای منتظر مادرانشان شوند بگو آنها خیلی وقت است که منتظرند