خط دوم پررنگ

آرزوی محال

خط دوم پررنگ آرزوییست تا همیشه محال آغوشم تاابد خالی می ماند در دنیایی که حتی خدا فرق میگذارد بین بندگانش 
25 آذر 1393

به دنبال تو می آیم

دوباره با iui به دنبال تو آمده ام نمیدانم ناز کم میکنی و مهمان دلم میشوی یا نه؟ حرفی ندارم برای تویی که گوش شنوایی نداری برای شنیدن فقط آمده ام بنویسم تا ثبت شود لحظه لحظه ی دویدنم در پی نازدارترین دلبند من و پدر تا همیشه ی همیشه منتظریم نازنینم 
12 آذر 1393

...باز آمدم

سلام جان مادر خبر داری چند روز از اخرین تمنای دل من و ناز و غمزه ی تو گذشته؟ خبر داری چندروز است که دیگر صدایت نمیزنم؟ برایت لالایی نمیخوانم؟ جان مادر صدایت نمیزنم؟ خیلی وقت است با دلم اتمام حجت کرده ام, گفته ام که بداند نمیخواهم از تو بنویسم, نمیخواهم بنویسم تا روزی که تو بیایی و بخواهی بشنوی, نمیخواهم بنویسم, نمیخواهم بنویسم تا روزی که حضورت ملموس باشد برایم , تا روزی که قلب نازنینت بتپد در بطن حسرت کشیده ی ارزومندم, نمیخواهم بنویسم تا روزی که بیایی و بگویی تشنه ی شنیدن هستی بیایی و بگویی مشتاقی که بشنوی لا لا لا اخرین کوکب خواندنم را برای ستاره روشن اسمان عشقمان ... و امروز باز آمده ام, آمده ام تا بنویسم ولی نه برای تو, امروز فقط بخ...
1 آذر 1393

خسته ام...

خیلی خسته ام از تمام رویاهایی که به تو منتهی میشود خسته ام، از تمام آرزوهای تو را داشتن خسته ام حتی از اینکه نمیشود تو را نخواست خسته ام کاش میشد این حس لعنتی که هرثانیه خواستن تو را فریاد میزند در دلم میکشتم و ارزوی تو را داشتن برای همیشه دفن میکردم در گذر زمان و فردا که بیاید من باشم،دلی تهی از،حس مادری و عشق به فرزندی که هرگز نبوده و نیست  کاش میشد....
1 مهر 1393

سلامی دوباره

سلام جان مادر  بعد از دوماه دوری دوباره آمدم به خانه ات تا برایت بگویم از این دوماه و روزهایی که چگونه گذشت بر من بی تو , حرف برای گفتن زیاد دارم گوش شنوا داری؟؟؟؟ از کجا شزوع کنم؟ از کدامین روز؟ از روزهای پر از تهوع ناشی از مصرف قرص ال دی شروع کنم یا دردهای استخوان سوز روزهای بد بعد از لاپاراسکوپی؟؟؟ بگذار بگویم برایت, از همه چیز بگویم,  از همه ی این روزها ,از هرچه که زودتر به ذهنم خطور کند برایت میگویم  اخرین حرفهایم را وقتی شنیدی که تازه از اصفهان برگشته بودم, و بعد هر روز و هرروز کمتر به خانه ات سرزدم تا شاید بتوانم کمتر به تو فکر کنم, تصمیم گرفتم یادت را در زندگیم کم رنگ کنم همانگونه که تو حضورت را هرروز کم رنگتر...
8 شهريور 1393

راه تازه

اینبار در طلب تو و داشتن تو شهر و دیار و استان خود را ترک میکنم و راهی میشوم, اینبار راهی نصف جهان میشوم تا تو را در مرکز باروری و ن ا ب ا ر و ری اصفهان میان دستان بهترین دکترهای اصفهان جستجو کنم  عصر سه شنبه حرکت میکنیم و متاسفانه بین راه دو بار جریمه میشویم و من از رفتار بد پلیس دوم دل نازکم میرنجد و اشک ها از چشمانم رها میشوند و سر میخورند روی گونه های گر گرفته از گرمای تابستانم.  تمام مسیر  با رویای  داشتن تو و در آغوش کشیدنت طی میشود و غرق در خیال زیبای داشتنت یادم می آید که زیارت عاشورای امروزم را نخوانده ام , گوشی  را روشن میکنم و صدای زیارت عاشورای آهنگران تمام فضای داخل ماشین را پر میکند و من هم آ...
5 تير 1393

اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن

آقا جان, تو که بیایی نه زلزله ای خانه برانداز به پا میشود نه سیل های مهیب جاری میشود نه آسمان, تازیانه کوبنده ی طوفان خویش را بر خانه ها خواهد کوفت. نه دریاها طغیان میکنند و نه آتشفشانها فوران خواهند نمود زیرا دوران عصیان سپری شده, زمان طغیان گذشته و عصر تاریک غیبت به اتمام رسیده است. باران میبارد اما به نرمش باد میوزد اما به آرامش و زمین میگردد اما به آسایش در تمام گیتی, طراوت و لطافت پدید می آید  و هستی به کمال خود میرسد چه ظهورت برکت و رحمت و نعمت به همراه دارد.  برکت و  رخمت و  نعمت  ...
23 خرداد 1393