راه تازه
اینبار در طلب تو و داشتن تو شهر و دیار و استان خود را ترک میکنم و راهی میشوم, اینبار راهی نصف جهان میشوم تا تو را در مرکز باروری و ن ا ب ا ر و ری اصفهان میان دستان بهترین دکترهای اصفهان جستجو کنم
عصر سه شنبه حرکت میکنیم و متاسفانه بین راه دو بار جریمه میشویم و من از رفتار بد پلیس دوم دل نازکم میرنجد و اشک ها از چشمانم رها میشوند و سر میخورند روی گونه های گر گرفته از گرمای تابستانم.
تمام مسیر با رویای داشتن تو و در آغوش کشیدنت طی میشود و غرق در خیال زیبای داشتنت یادم می آید که زیارت عاشورای امروزم را نخوانده ام , گوشی را روشن میکنم و صدای زیارت عاشورای آهنگران تمام فضای داخل ماشین را پر میکند و من هم آوا میشوم با او
السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یابن الرسول الله السلام علیک یابن امیرالمومنین و ابن سید الوصیین السلام علیک یابن فاطمة سیدة نساء العالمین .......
با صدایی محزون و دلی شکسته میخوانم و دوباره اشک یادش می آید که وقت باریدن است, میخوانم و میگریم و توکل میکنم و خودم و دلم را میسپارم به خود خدا و چهارده معصومش
به اصفهان که رسیدیم قبل از هر کاری مرکز را پیدا میکنیم و بعد شام میخوریم و به ساعت نگاه میکنم که از نیمه شب گذشته و هرچه همسری اصرار میکند شب را جایی برویم و بمانیم قبول نمیکنم
دلم نمیخواهد جایی برود, نه خانه ی خاله و دایی و دوست و آشنا را میخواهد و نه هتل و سوئیت و جای خواب را, انگار دلم میترسد, میترسد از جلوی مرکز دور شود, انگار دلش میخواهد تا خود صبح همین جا بماند که نکند دور شدن از اینجا از تو دورترم کند نازنین مادر
و من پیروز میشوم
همانجا روبروی مرکز روی صندلی ماشین چشمانم را میبندم و خود را به خواب میسپارم تا صبح چندین بار خواب دیدم که منشی های مرکز اسم مرا برای پذیرش نمینویسند نمیدانستم چرا؟ ولی اسم همه را یادداشت میکردند جز مرا
ساعت 5صبح بیدار شدم و دیدم یک نفر جلوی درب مرکز ایستاده من هم پیاده شدم و با او همکلام شدم از ایلام آمده بود, تنها بدون همسر, میگفت با ماشین خودمان که می آییم همسرم اذیت میشود دو ماه هست که تنها می آیم با اتوبوس های ترمینال برایش بهترین ها را آرزو کردم
درب مرکز ساعت 6 باز میشود شماره ام 6 میشود چند نفری فراموش کرده اند که وقتی آمدند من و خانوم ایلامی اولین نفرات بودیم سخت نمیگیریم برای عجله آنها و ما میشویم شماره های 4 و 6
پذیرش که صدایم میکند میشوم مریض دکتر شاکریان , طبقه دوم اتاق 16 دکتر مهربانی که نگاهی به پرونده ام می اندازد و میگوید دارو زیاد مصرف کرده ای وقت پیدا کردن علت است و برایم لاپاراسکوپی تجویز میکند
نوبت لاپارا میشود اواخر مرداد, ساعت 9 صبح میشود و کار من تمام میشود, میشوم مریض دکتر شاکریان مرکز اصفهان
دو ماه وقت دارم که بدون خیال آمدنت دعا کنم فقط و فقط دعا کنم که وقت آمدنت نزدیک باشد
تو هم دعا کن برای دیدارمان جان مادر