خط دوم پررنگ

راه تازه

1393/4/5 12:50
نویسنده : مادر منتظر
967 بازدید
اشتراک گذاری

اینبار در طلب تو و داشتن تو شهر و دیار و استان خود را ترک میکنم و راهی میشوم, اینبار راهی نصف جهان میشوم تا تو را در مرکز باروری و ن ا ب ا ر و ری اصفهان میان دستان بهترین دکترهای اصفهان جستجو کنم 

عصر سه شنبه حرکت میکنیم و متاسفانه بین راه دو بار جریمه میشویم و من از رفتار بد پلیس دوم دل نازکم میرنجد و اشک ها از چشمانم رها میشوند و سر میخورند روی گونه های گر گرفته از گرمای تابستانم. 

تمام مسیر  با رویای  داشتن تو و در آغوش کشیدنت طی میشود و غرق در خیال زیبای داشتنت یادم می آید که زیارت عاشورای امروزم را نخوانده ام , گوشی  را روشن میکنم و صدای زیارت عاشورای آهنگران تمام فضای داخل ماشین را پر میکند و من هم آوا میشوم با او 

السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک یابن الرسول الله السلام علیک یابن امیرالمومنین و ابن سید الوصیین السلام علیک یابن فاطمة سیدة نساء العالمین .......

با صدایی محزون و دلی شکسته میخوانم و دوباره اشک یادش می آید که وقت باریدن است, میخوانم و میگریم و توکل میکنم و خودم و دلم را میسپارم به خود خدا و چهارده معصومش

به اصفهان که رسیدیم قبل از هر کاری مرکز را پیدا میکنیم و بعد شام میخوریم و به ساعت نگاه میکنم که از نیمه شب گذشته و هرچه همسری اصرار میکند شب را جایی برویم و بمانیم قبول نمیکنم 

دلم نمیخواهد جایی برود, نه خانه ی خاله و دایی و دوست و آشنا را میخواهد و نه هتل و سوئیت و جای خواب را, انگار دلم میترسد, میترسد از جلوی مرکز دور شود, انگار دلش میخواهد تا خود صبح همین جا بماند که نکند دور شدن از اینجا از تو دورترم کند نازنین مادر 

و من پیروز میشوم

همانجا روبروی مرکز روی صندلی ماشین چشمانم را میبندم و خود را به خواب میسپارم تا صبح چندین بار خواب دیدم که منشی های مرکز اسم مرا برای پذیرش نمینویسند نمیدانستم چرا؟ ولی اسم همه را یادداشت میکردند جز مرا 

ساعت 5صبح بیدار شدم و دیدم یک نفر جلوی درب مرکز ایستاده من هم پیاده شدم و با او همکلام شدم از ایلام آمده بود, تنها بدون همسر, میگفت با ماشین خودمان که می آییم همسرم اذیت میشود دو ماه هست که تنها می آیم با اتوبوس های ترمینال برایش بهترین ها را آرزو کردم 

درب مرکز ساعت 6 باز میشود شماره ام 6 میشود چند نفری فراموش کرده اند که وقتی آمدند من و خانوم ایلامی اولین نفرات بودیم سخت نمیگیریم برای عجله آنها و ما میشویم شماره های 4 و 6 

پذیرش که صدایم میکند میشوم مریض دکتر شاکریان , طبقه دوم اتاق 16 دکتر مهربانی که نگاهی به پرونده ام می اندازد و میگوید دارو زیاد مصرف کرده ای وقت پیدا کردن علت است و برایم لاپاراسکوپی تجویز میکند 

نوبت لاپارا میشود اواخر مرداد, ساعت 9  صبح میشود و کار من تمام میشود, میشوم مریض دکتر شاکریان مرکز اصفهان 

دو ماه وقت دارم که بدون خیال آمدنت دعا کنم فقط و فقط دعا کنم که وقت آمدنت نزدیک باشد 

تو هم دعا کن برای دیدارمان جان مادر 

پسندها (6)

نظرات (23)

مامانی امیرحسین جونی
5 تیر 93 15:16
عزیزم چه قدر روون و قشنگ مینویسی دوست داشتم نوشته هاتو از خدا میخوام که هر چه زودتر دامنت سبز بشه و نی نی جونی بیاد تو دل مامانش چشم به راهش ممنون عزیزم
زینب
5 تیر 93 20:19
عزیزم ان شا الله سفرت خاطره زیبایی بشه برات و مطمئنم نتیجه میگیرین انشالله خدا بخواد و منم یه روزی مادری کنم
زینب
7 تیر 93 2:29
انشالله ماه رمضان آینده یه مهمون کوچولو از طرف خدا سر سفره افطار و سحرتون دعوت باشه انشالله به امید خود خدا
فاطمه
7 تیر 93 10:02
بهترین ها را از خدای مهربانمان برایت می خواهم نازنین .. به امید مادر شدن همه منتظرها ... ممنون عزیزم بهترین آرزوها اول برای تو بعد من خانوم گل
دلشکسته امیدوار
7 تیر 93 12:22
سلام دوستم امیدوارم هر چه زودتر نی نی خوشگلت رو بغلت بگیری. از خدا میخوام به حرمت زیارت عاشورایی که میخونی دل خودت و همسرت رو شاد کنه و به آرزوت برسی انشالله عزیزم انشالله با هم تجربه کنیم حس زیبای مادری رو
مامان فاطمه
8 تیر 93 0:06
سلام خانمی. الهی این سفر یکی از بهترین خاطره هات بشه برات و در آینده از اینکه این راه و رفتی هزار بار خدا رو شکر کنی. عزیزم منم درست بعد از 3 ماه که از لاپارام گذشت باردار شدم . دلم روشنه. ایشالا بزودی خبرای خوشی می شنویم. دست به دعاییم خانمی. من همیشه منتظرم فاطمه جانم منتظر استجابت دعای شما دوستان خوبم در حق حقیر ترین بنده ی خدا
فاطمه ع
9 تیر 93 14:07
یه سر بیا پیشم
فاطمه ع
9 تیر 93 22:10
پرولاکتین چیه؟؟؟؟؟؟؟؟ پرولاکتین یک هورمون پروتئینی زنانه است که از قسمت جلویی غدد هیپوفیز ترشح می شود و وظیفه اصلی آن تولید شیر در پستان ها بوده و نقش بزرگی را در آماده سازی سینه ها جهت تولید شیر در دوران بارداری دارد. علاوه بر آن با ترشح پریودیک این هورمون در دوران شیردهی تداوم تولید شیر توسط پستان ها باقی می ماند. پرولاکتین رل مهمی در باروری خانم ها بازی می کند. لازم به ذکر است که در خانم های غیر باردار پرولاکتین به مقدار کم در خون موجود است. اگه از حد نرمال بالاتر باشه میتونه مانع بارداری هم بشه عزیزم
فاطمه ع
9 تیر 93 22:19
اگه منظور اختلالات قاعدگی هست من چند ماهه عقب جلو میشه منظورت همین بود عزیزم؟
سوگل مامان رسا
11 تیر 93 2:09
عزیز دلم امیدوارم این سفر بهترین سفر زندگیت باشه مثل همیشه برات بهترینها رو آرزو دارم همیشه به یادتم آبجی گلم از قلم زیبایت لذت میبرم احسنت ممنون سوگل جونم فدای مهربونیات آبجی گلم
سمین
15 تیر 93 14:42
سلام دوست عزیز کار خوبی میکنی یکی از بهترین مکز های ایرانه خاله من بعد از 17 سال اولین بار توسط اون مرکز تونست باردار بشه که متاسعانه چون داشت اب درمانی میکرد سقط شد و دوباره اقدام کرد اونجا خیلی عالیه مطمن هستم دست پر برمیگردی ممنون عزیزم انشالله
سمیرا
16 تیر 93 22:22
إن شاءالله بزودی خبر خوب وشیرین بدی بهمون عزیزدلم ایناهم بالاخره وسیله هستن بانووووو... ممنون عزیزم کجایی تو دختر؟؟؟؟؟
مامان پرنسا گلی
18 تیر 93 9:32
عزیز دلمییییی تو مانی بخداااااا.این پستتم اشکمو در اوورد الهی بمیرممم برای دلتتتت ایشالا اباعبدالله خودش دستتو میگره و نینیتو بعد لاپرا میزاره تو دلت یه نینی سالم و توپولی به حق ابالفظل...مانی جونممممم از پرنسام هر وقت تکون بخوره میخواد خاله مانیشو دعا کنه مطمین باش بادم نمیره فربون دلت بشمممممم این روزا ام تمام میشه و این وبلاگ روزای خوش و بهتری در انتظارشه ایشالاااا
زهرا
20 تیر 93 16:21
عزیزم خیلی زیبا نوشته بودی موقع خوندن نوشته هات واقعا تک تک احساسات تو درک میکردم از بس با احساس و صمیمانه نوشته بودی از خدای مهربون میخوام که هر چه زودتر دامنت سبز بشه و تو همسرت به آرزوی زیباتون برسین حالا که با پیجت آشنا شدم از این به بعد هر روز سر نماز برات دعا میکنم.لطفا دیگه غصه نخور عزیزم......
فاطمه
26 تیر 93 10:22
کاش زودی بیای و بگی که مادری .. الهی آمین .
فاطمه ع
31 تیر 93 12:49
کجایی عزیزم خبری از خودت بده
مژده
31 تیر 93 21:29
خانمی چرا چند وقته آپ نمی کنی؟ مردم از بس اومدم چک کردم دیدم خبری نیست!!!
شیما
4 مرداد 93 18:48
مانی کجایی خوبی؟ چرا دیگه نمیای؟
مامان فرشته كوچولو
14 مرداد 93 11:38
عزيزم سلام اميدت و نگاهت و توكلت فقط به خدا باشه ،به موقعش معجزشو نشونت ميده اميدوارم به زودي خبر مادر شدنتو بشنويم اينجا رو بخون http://khattedovom.blogfa.com/
ما
14 مرداد 93 11:40
لاتقنطوا من رحمت الله از رحمت خدا نا اميد نشويد
مامان زهره
18 مرداد 93 15:23
دوست عزیزم به امید خدا به همین زودی برامون خبر خوش رو می نوسی و خدا یه فرشته کوچولوی ناز بهتون هدیه می ده.ما هم براتون دعا می کنیم
مامان زهرا وسارا
25 مرداد 93 0:11
سلام ان سالله با خبر خوش بیای و پست بزاری الهی امین
مامان زهرا وسارا
30 مرداد 93 16:25
چرا عزیزم خبری از خودت نمی دی بیا و بنویس مامان شدی منم شاید مامان شده باشم برات دعا کردم الهی ... خدایا پروردگارا تو این دنیای بزرگ و با این خدای بزرگ هیچ چی عیر ممکن نیست خدایا ...