خط دوم پررنگ

انتظار...

به روزهای آخر انتظار نزدیک شده ام, سه روز از انتظارم مانده و 4جزء از ختم قرآنم. نمیدانم جزء آخر را به شکرانه آمدنت تلاوت میکنم یا برای آرامش دل بی قرار و روح پریشانم این سه روز را به امید آمدنت لحظه شماری میکنم گلکم و اگر نیامدی باز هم ملالی نیست توکل بر خدا میکنم و  الا بذکرالله تطمئن القلوب میخوانم 
15 دی 1392

مادرانه

چقدر این روزها سریالهای مادرانه دیدم داستان سپیده و سایه و سهیلاو رعنا, داستان زری و عاطفه هرکدام باسرنوشتی متفاوت ولی یک هدف: مادر شدن سپیده زنی که تپیدن قلب جنینشو به تپیدن قلب خودش ترجیح داد و حاضرنشد قلب فرشتش از تپش بایسته و با اولین لحظه ی زمینی شدن فرزندش خود به آسمان پرواز کرد سایه زنی که در حسرت مادر شدن همه امیدشو از دست داده و بود و به پوچی رسیده بود سهیلا که هانیه رو به دنیا نیاورده بود ولی لحظه به لحظه برایش مادری کرده بود و رعنا زنی که  از لحظه های زیبای بارداری هانیه  لذت برده بود و به خاطر زندان رفتن اورا از دست داده بود و اینک در جستجوی دخترکی بود که 9ماه او رادر وجود پرورده بود زری که بارداری در...
13 دی 1392

تو که آخر گره رو وامیکنی

تو که اخر گـــــــــــــــره رو وا میکنی پس چرا امروز و فــــــــــردا میکنی؟ دوست اونه که دوستشو نگاه کنه اگه دردی میبینـــــــــــــــــه دوا کنه عاشقی دردیه درمـــــــــــــان نداره دل عاشــــــــــــق سروسامان نداره انقدر عاشقارو می ســـــــــــــوزونه تا یه شب کنار مــــــــــــــولا نشونه گوشه خرابمون خوش اومـــــــــــدی مثل بابات به یتیـــــــــــــــما سر زدی ...
12 دی 1392

یا حضرت محمد (ص)

نه تنـــــــها ماتم جان سوز پرچمدار توحید اســــت که هستى شد سیه پوش امام ممتحن امشــــــب گــــــــــــــــهى گریم ز داغ جانگداز حضرت خـــــاتم گهى نالم چو نى در سوگ فرزندش حسن امشب ...
10 دی 1392

خداجون دلم...

به همراه خواهرهمسری که 4ماهه باردار است روی صندلی مطب شلوغ دکتر نشسته ایم و خودمان را با عکس بچه ها و نوشته های روی دیوارها سرگرم کرده ایم که صدای درمانده زنی توجهمان رابه خود جلب میکند. زنی که دیر آمده و التماس میکند امروز دکتررا ببیند چون از راه دوری آمده است با دختری کمتر از دوسال در بغل و شکمی برآمده که نشانیست از باردای مجدد. بعد از کلی اصرارو خواهش و التماس منشی قبول میکند که آخروقت دکتر اندک زمانی هم به او اختصاص دهد. مکالمات بین خانوم باردار و منشی برایم جالب بود, نه سنش را دقیق میدانست و نه میدانست چندماهه باردار است فقط اسمش را میدانست و اینکه 4بچه قدو نیم قد دارد. ازیه جای دور اومده بود,خیلی دور جایی که حتی مرکز بهداشت هم ...
7 دی 1392

به حلقه های ضریحت دلم گره خورده

  سلام آقا سلام آقای خوبم دیشب دوباره خواب حرمو دیدم, دوباره و دوباره و دوباره چقدر دلم برای گنبد طلای قشنگت تنگه  دلم برای ثانیه ثانیه هایی که اونجا بودم تنگه  حتی حکمت این خواب های همیشگی رو هم نمیدونم حکمت این خوابها چیست؟ چیست؟ یا امام رضا دستم بگیر که از همه عالم بریده ام  ...
7 دی 1392

2هفته انتظار

سلام عشق مامان  دیروز ساعت 12.5رفتیم بیمارستان و کارهای مقدماتی ای یو ای روانجام دادیم تاساعت 2 که خانوم دکتر اومدن و رفتیم داخل اتاق تزریق 7تا خانوم بودیم درحسرت مادر شدن,دست هرکی یه دعابود و پچ پچ دعاهاشون به گوش میرسید فک کنم ساعت حدودای 3بود که خانوم دکتر تشریف اوردن داخل اتاق و یکی یکی اسمارو میخوندن و چندبار میپرسیدن تا مطمئن بشن که دارن کارشونو درست و انجام میدن و خدای نکرده جای باباها باهم عوض نشه  خلاصه اینکه تخت سوم من بودم و بعد از تحمل یه درد کوچولو تزریق انجام شد و نیم ساعت اونجا استراحت کردیم و بعد خانوم پرستار گفتن برید به امید خدا  و حالا باید 2هفته انتظار بکشیم تا ببینیم تقدیر برامون چی مقدر کرده&nb...
4 دی 1392