خط دوم پررنگ

خاله نگار مامان شد

1392/11/15 10:21
نویسنده : مادر منتظر
673 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازنین مادر, اومدم تا یه خبر خوب بهت بدم, یه خبر فوق العاده

اومدم بگم که امروز خیلی خوشحالم آخه خاله نگارت مامان شده, درسته که تو به اندازه ی یک ماه دیگه از من دور شدی ولی نی نی نگار به اندازه یک ماه به مامانش نزدیک شد. حالا اونم بالاشو چیدو تو بهشت جا گذاشت و اماده ی سفر به زمین شده ومن منتظرم که به زودی زودی فرشته های ثمره عزیزم هم محکم محکم به دلش بچسبن و مونس دل بیقرار مامان ثمرشون شن, این روزها اوج ارزوی من مادرشدنه ثمره است. دعاکن گلکم برای خاله ثمر مهربونت دعا کن.

خوشحالم که لیست دوستای منتظرم هرروز داره کوتاه و کوتاه تر میشه و اندک اندک همه دارن نام زیبای مادرو با تمام وجود حس میکنن, خوشحالم که دوستان مهربونی دارم که میتونم در حس زیبای مادریشان شریک شوم و احساس ناب مادریم را با در اغوش کشیدن مجازی فرشته هایشان ابراز کنم, خوشحالم که اگر دراغوش کشیدن نی نیهای حقیقی فامیل و برخود حرام کرده ام که مبادا وقت دراغوش کشیدنشان رنگ رخساره م از سر درونم خبر دهد, دوستان مهربانی دارم که میتوانم خالصانه ترین حس و حسرت مادریم را نثار فرزندانشان کنم, دلم غش برود از لحظه ی زیبای دنیا امدنشان, از شیر خوردنشان و غلت زدنشان و دوستان مهربانم نه به من حس ترحم داشته باشند, نه فرشته هایشان را ازم دریغ کنند و نه برای دامن خالی از فرشته ام دلم را بسوزانند

ممنون که هستید دوستان نازنینم, ممنونقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان پارمیس
15 بهمن 92 10:46
مبارک خاله نگار عزیزم ایشالله شما هم به زودی شاد بشی از خدای بزرگ می خوام ممنون عزیزم محتاجم به دعای دوستان خوبی چون شما
سمیرا
15 بهمن 92 14:34
مباااااااااااااااااااااااارکه إن شاءالله بزودی روزیه ی همه مامانای منتظربشه وشما مامانی جونم
ساناز مامان نیکان
17 بهمن 92 14:05
سلام خانوم انشای من. قربون اون دلت بشم که هر چه میگذره منو بیشتر جذب خودش میکنه.چقدر تو لطیف و مهربونی. مانی چونم از خدا ممنونم که همچین دوست بی غل و غشی نصیب من حقیر کرده ...به بزرگی خودش هربار که میخونمت میگم خدایا این دختر چقدر معصوم و نازنینه...چرا نزدیک من نیس؟؟؟ چرا ور دل من نیس؟؟؟ بزنم تو سر خودممم از گندلی شانسی خودم انشالا روزی میرسه که من یه پست انچنانی با تماااااام وجود و از ته دل برای تو و اون لپه نانازت میزارم.قول میدمممم سنگ تموم بزارم...قوووووول میدمممم. الهی فدات بشم که اون ته نوشتی غلت زدن...من که میدونم نیکان منو گفته خاله جونش...فدای دل مهربونت...خانوم ما خیلی خاطر شمارو میخوایم...خییییلللللللیییییی.میبوسمت گل نازم سانازگلم باور کن اگه ان روزای سخت و اینقد راحت تاب آوردم اول لطف خداست بعد پیداکردن دوستان خوبی مثه شماست, تو مهتاب فاطیما لیدا ثمر لیلا و... بقیه که خودت همه رو میشناسی,شما که هستید حرف تو دلم تلنبار نمیشه که بخواد طاقتم و طاق کنه این روزا من خدارو شاکرم که اگه زود مادرشدن قسمتم نبود درعوض دوستان خوبی بهم داد که وقتی هستن همیشه لبخند رو لبمه, دوستتون دارم و ممنون که هستید ساناز جونم و همه دوستای خوبم
الهام
21 بهمن 92 12:27
مهربونننننننننننننننننننننننننننننننننننننن خیلی باحالی خوشم اومد از اینکه زمان میذاری و خوشحالیت واسه دوستات را ثبت میکنی به امید روزیکه به زودی زودی از خودت را ثبت کنی عزیزم فدای تو به امید آن روز....