خط دوم وصال
دیر آمدم ولی دست پر آمده ام،آمده ام که ثبت کنم متفاوت ترین لحظه ی زندگی دونفره عاشقانه چهارساله امان را،ثبت کنم که درست یک روز بعد از چهارمین سالگرد ازدواج آسمانیمان فرشته نازنینمان زمینی شد
آمده ام ثبت کنم؛
من مامان شدمممممممممممم
نازنین مادر خوش آمدی به زندگی دونفره من و پدر،تا همیشه کنارما بمان،بمان تا خانه کوچکمان پر از نور شود و روشنایی
وصف آن روز را نتواتم گفت جان مادر،نمیشود وصف کرد چه لذتی داشت دیدن تنها دوخط موازی،دنیا که حکایت از وصل دارد نه فصل،تنها دوخط موازی،که دیدنشان یعنی به هم رسیدن نه هجران،تنها دو خط موازی دنیا که لبخند را میهمان لب هرپدر و مادری میکند و سی و یک تیرماه نود و چهار لبخند را میهمان لبان من و پدر کردند این دوخط موازی پررنگ
جان مادر،مهمان دلم شده ای و تمام خوشیهای دنیا را برایم به ارمغان آورده ای، ممنون که آمدی،ممنون که دیدن خط دوم پررنگ را برایم ملموس کردی و لذت وصف ناشدنیش را به دلم چشانیدی
جان دلم میشود از طرف من به مهربان پروردگارم بگویی مچکرم؟ میشود بگویی شرمنده ی مهربانیت کردی مرا در روزهایی که از تو دور شده بودم،بگو روی شکرگزاریم نیست بابت تمام ناشکری ها و صبر از کف دادن ها و ناامیدی هایم،بگو شرمنده ام پروردگارم بابت تمام نابندگی هایم و مهربانیهایت شرمنده ام،بگو ممنون که یکی از فرشته هایت را به دستان همیشه منتظرم هدیه دادی،بگو جانم را فرش راه فرشته ات خواهم کرد
نازنین مادر،برای تمام مادران منتظر دعا کن که خط دوم پررنگ لبخند را میهمان دلهای منتظرشان کند